مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
ای نهـمـیـن ولـیِّ خـدا هـفـتـمـیـن امام بر کاظمین و صحن و سرایت ز ما سلام مـوسـای اهل بیتی و سیـنـات کـاظمین تو با خـدا و خلق جهان با تو هم کـلام تـو کـیـسـتـی وصیّ نـبـی حـجّـت خـدا داری به کـلّ خـلـق وجود اخـتـیـار تام هم دُرّ هشت بحری و هم بحر پنج دُر هم آفـتـاب جـانـی و هـم ظـلّ مـسـتـدام صحن تو بهـر شیـعـۀ تو مسجد الـنّـبی قـبـر تو کعـبه و حَرَمت مسجد الحرام دشمن زکظم غیظ تو ممنون و شرمسار هارون به پیش عزم تو از کف دهد زمام باب تو جـعـفـربن محـمّد، پـسـر عـلـی دخت تو کیست فـاطـمـۀ فـاطـمـه مقـام با بـغـض تو عبـادت جنّ و مـلک هدر بی مهر تو بهشت به پیـغـمبران حـرام حـاجـات خـلـق در حـرم قـدس تو روا باب الحـوائجت ز خـداونـد گـشتـه نـام ما سائل رهـیـم و تو دست عـطای حَق تو خضر رحمتیّ و همه خلق تشنه کام مـوسـای اهـل بـیـتـی و فرعونیان دون کردند ظلـم ها به وجـودت عـلی الـدّوام از سـجـده و قـیـام و قـعـود و نـمـاز تو سوگند می خورم که عبادت گرفت کام حور و مَلک، فقیر و غنّی انس و جان همه کـردنـد بـر زیـارت قــبـر تـو ازدحــام این غم کجا برم به که گویم که بهر تو در حبس تیره فرق نمیکرد صبح و شام زنـجـیـرها به پـیـکـر پاکت گـریـسـتـند در زیر کـند و سلسله عمر تو شد تمام در مـاتـم تو شیـعـه فـشاند زدیده اشک تـا مـهـدیت ظـهـور کـنـد بـهـر انـتـقـام عـالـم به زخم سلسله ات گریه می کند ای در مـیـان سـلـسـلـه بر عـالمی امام « میثم» چگونه اشـگ نریـزد برای تو ای کـرده بر عـزای تو خلق جهان قیام |